وقتی تو نیستی
وقتی تو نیستی،
خورشید تابناک،
شاید دگر درخشش خود را،
و کهکشان پیر گردش خود را
از یاد میبرد.
و هر گیاه،
از رویش نباتی خود،
بیگانه می شود.
و آن پرنده ای،
کز شاخه انار پریده،
پرواز را،
هر چند پر گشوده،
- فراموش میکند .
آن برگ زرد بید که با باد،
تا سطح رود قصد سفر داشت .
قانون جذب و جاذبه را در بسیط خاک
مخدوش می کند .
آنگاه،
نیروی بس شگرف،
مبهم،
نامرئی،
نور حیات را،
در هر چه هست و نیست،
خاموش می کند